احادیث زیبا از امامان و پیامبران و خداوند عزوجل

احادیثی از امامان و پیامبران در مراسمات مختلف

احادیث زیبا از امامان و پیامبران و خداوند عزوجل

احادیثی از امامان و پیامبران در مراسمات مختلف

باسلام
من محمدعلی مدیر این وبلاگ هستم
سعی دارم شما را بیشتر با احادیث اشنا کنم
در مراسمات مختلف مانند اعیاد،وفات،مولود و اعزاداری همراه ما باشید

بایگانی
آخرین مطالب

۳۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۶
دی


قیامت روز آشکار شدن  همه حقایق است و در آن جا واقعیتها آشکار می شود، خالص از نا خالص جدا می گردد، هر کس هر ذره ای از امور خیر انجام داده باشد آن را خواهد یافت و هر چه هم از امور شر و بد انجام داده باشد آن را خواهد دید، آتش جهنم همان اعمال بد و خلاف ما در دنیا است و بهشت هم اعمال نیک و درست ما خواهد بود، در روز قیامت قاضی که خداوند است خود هم شاهد است و هم قاضی و جایی برای تخلف گویی و کلک باقی نمی ماند، امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست و قیامت روز حساب است و عملی در کار نیست جز آن چه که پیش فرستاده است؛ در بهشت نعمتها و موجبات سرور و خوشوقتی انسان به وفور یافت می شود که حس و عقل ما در این دنیا قدرت فهم و تصویر آنها را ندارد و البته عذابهای جهنمی هم قابل توصیف نیستند. قرآن کریم در آیات متعددی بهشت و جهنم و احوال و اهوال قیامت را بیان کرده است و روایات رسیده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهل البیت علیهم السلام نیز شرح و تفصیل زیادی برای این واقعه آورده اند برای آشنایی بیشتر و همه جانبه با معاد و قیامت می توانید به کتب و تفاسیر مربوط از جمله تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) مراجعه کنید

  • محمد علی
۱۶
دی

زندگی  نامه حضرت محمد (ص):

نام: محمد بن عبد الله 

حضرت محمد (ص) در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.


کنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.

 

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و...

 

 منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

 

تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته ‏اند.

 

عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

 

محل تولد حضرت محمد (ص): مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

 

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.


حضرت محمد (ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

 

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.


این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم‏ نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

 

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.



زندگی نامه حضرت محمد (ص)

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.


همسران حضرت محمد (ص):

1. خدیجه بنت خویلد.

2. سوده بنت زمعه.

3. عایشه بنت ابى بکر.

4. امّ شریک بنت دودان.

5. حفصه بنت عمر.

6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.

7. امّ سلمه بنت عاتکه.

8. زینب بنت جحش.

9. زینب بنت خزیمه.

10. میمونه بنت حارث.

11. جویریه بنت حارث.

12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

 

نخستین زنى که افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مى‏کردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى می‏داد.

 

خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».

 

حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد می‏کرد.

 

از عایشه، سومین حضرت محمد (ص)، روایت شده است:

«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

 

حضرت محمد (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمی‏رفت مگر این که یادى از خدیجه مى‏کرد و از او به نیکى نام مى‏برد. یک روز که حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبى‏هاى او را بیان میکرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)


فرزندان حضرت محمد (ص):

الف) پسران ان حضرت محمد (ص):

1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.

 

2. عبدالله. این کودک چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.

 

3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.

 

عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.

 

ب) دختران حضرت محمد (ص):

1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام کلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).


دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى که از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مکرّمه، افتخار بانوان عالم، بلکه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو است که مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.

 

 گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):

محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی - کم کم - آماده می شد .

 

درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست این آیات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم " . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .



  

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانایی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنید - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد می تواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .

 

جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خدیجه او را پوشاند .

 

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پیش آمده است آغاز پیغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .

  

معراج حضرت محمد (ص):

پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت "معراج " پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب فضا پیمایی به نام "براق " انجام شد.

 

حضرت محمد (ص) این سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.

 

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید به عمل آورد، و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهی " رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه "ام هانی " پائین آمد.

 

به عقیده شیعه این سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کریم در سوره "اسرا" از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است : "منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیتهای  خویش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست ". در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند، که نماز معراج روحانی مومن است .

 

اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):

پیامبر اسلام(ص) چه در مکّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود که برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:

 

1. على بن ابى‏طالب(ع).

2. ابوطالب بن عبد المطلب.

3. حمزة بن عبدالمطلب.

4. جعفربن ابى‏طالب.

5. عباس بن عبدالمطلب.

6. عبداللّه بن عباس.

7. فضل بن عباس.

8. معاذبن جبل.

9. سلمان فارسى.

10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.

12. بلال حبشى.

13. مصعب بن عمیر.

14. زبیر بن عوام.

15. سعد بن ابى وقاص.

16. ابو دجانه.

17. سهل بن حنیف.

18. سعد بن معاذ.

19. سعد بن عباده.

20. محمد بن مسلمه.


21. زید بن ارقم.

22. ابو ایوب انصارى.

23. جابر بن عبدالله انصارى.

24. حذیفة بن یمان عنسى.

25. خالد بن سعید اموى.

26. خزیمة بن ثابت انصارى.

27. زید بن حارثه.

28. عبدالله بن مسعود.

29. عمار بن یاسر.

30. قیس بن عاصم.


31. مالک بن نویره.

32. ابوبکر بن ابى قحافه.

33. عثمان بن عفان.

34. عبدالله بن رواحه.

35. عمر بن خطّاب.

36. طلحة بن عبیدالله.

37. عثمان بن مظعون.

38. ابو موسى اشعرى.

39. عاصم بن ثابت.

40. عبدالرحمن بن عوف.


41. ابوعبیده جراح.

42. ابو سلمه.

43. ارقم بن ابى ارقم.

44. قدامة بن مظعون.

45. عبدالله بن مظعون.

46. عبیدة بن حارث.

47. سعید بن زید.

48. خَبّاب بن اَرَت.

49. بریده اسلمى.

50. عثمان بن حنیف.

51. ابو هیثم تیهان.

52. ابىّ بن کعب.

  

تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):

دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

 

محل دفن حضرت محمد (ص):

مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانه‏اى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد

  • محمد علی
۱۶
دی

سرنوشت انسان در قیامت

زندگی دنیوی انسان، فرصتی مناسب و منحصربفرد برای پیمودن راه کمال و نایل شدن به سعادت ابدی است.

خداوند متعال برای سهولت وصول انسان به این امر مهم پیامبران را مبعوث فرمود تا انسان ها را به وسیله آن ها راهنمایی نماید. اما، انسان ها از آنجا که مختار و انتخابگر آفریده شده اند دربرابر دعوت انبیای الهی واکنش های متفاوتی داشته اند و به همین علت، سرنوشت های متعددی دارند.

در این مقاله، نویسنده سعی کرده است به تبیین این موضوع بپردازد مطلب را با هم ازنظر می گذرانیم:

فرآیند تکاملی انسان

انسان فرآیند تکاملی را در طول یک زمان مشخص و معینی می پیماید. هرچند که برخی از محققان و اندیشمندان بنابر آیات مربوط به عالم ذر، از وجود علمی و عینی (عین ثابته عارفان) در مقام فیض اقدس و فیض مقدس سخن گفته و بر این باورند که هر انسانی پیش از وجود خارجی مادی اش، در عامل و نشئه های دیگری به سر برده و در آن عالم است که از مردمان پیمان گرفته شد و امانت را پذیرفت و بار آن را به دوش کشید و سپس در یک حرکت دوری من الله و الی الله عوالم برزخ نزولی و جهان ماده و برزخ صعودی و عالم ملکوتی و الهی را طی کرده و خواهد کرد؛ با این همه هیچ شک و شبهه ای نیست که آدمی در جهان ماده دوگونه زندگی داشته است؛ یکی زندگی جنینی و دیگری زندگی پس از تولدش در روی زمین که هریک خود به تعبیری عالمی خاص خود و نشئه ای ویژه ای با خصوصیات و ویژگی های استثنایی است.

هرکسی وارد این دنیا می شود، از عالم جنینی خود اطلاعات کامل و درستی ندارد و تنها ازطریق دستگاه و سازه های فناوری نوین اطلاعاتی از چگونگی شکل گیری جنین و رشد مادی آن به دست می آورد ولی از همه آن چه واقع می شود اطلاعی ندارد. از این رو از چگونگی دمیدن روح، آدمی جز توهم و تخیلات تیره و تار چیزی به ذهن ندارد.

پس از زاد و زایش نیز این فرآیند ادامه می یابد و آدمی در میان مشکلات و کشاکش درد و رنج، آسایش و آرامش، نیازها و خواسته ها، ازطریق آموزش های تجربی، علمی، وحیانی و پرورش ها و تربیت های خاص خود و دیگران، قوا و ظرفیت های وجودی خودش را آشکار می کند. در این مقطع زمانی اززندگی هرچند به عنوان یک فرزانه و فیلسوف به آینده و پس از مرگ نمی نگرد ولی همانند زندگی جنینی خود اطلاعات درستی ندارد و آینده به شکل مبهم و تیره ای پیش روی او نمایان می شود. ازا ین رو بیشتر به اقتضای طبیعت مادی خود با زندگی مادی روزمره درگیر می شود و کم تر به آینده مبهم خود می نگرد و در راه شناخت آن گام برمی دارد.

واکنش انسانها نسبت به آینده

تنها عده ای خاص هستند که با بهره گیری از داده ها و اطلاعات وحیانی نسبت به گذشته و آینده خود به نوعی آگاهی می رسند. این دسته نیز به دو دسته تقسیم می شوند: نخست کسانی که با شناخت کلی از وضعیت کنونی خود، با بهره گیری از روش ها وشیوه هایی که از بیرون از عقل بشری و از راه وحی به دست آورده اند، دست به اعمال و کارهایی می زنند تا نوعی آمادگی در اندیشه و وجود خود پدید آورند و نسبت خود را با آینده بازسازی کنند و خود را به آن نزدیک سازند. آنان به این باور رسیده اند که این مقطع، مقطع کوتاهی از زندگی بشر است و هدف از خلقت و آفرینش آدمی چیزی فراتر وبرتر از زندگی مادی دنیوی است. با اعمال و کارهایی که انجام می دهند به نوعی ظرفیت و توانمندی دست می یابند که آینده را از ورای ماده می بینند و یا دست کم به بخشی از آینده آگاهی و حتی دسترسی می یابند. آینده ای که از ورای مرگ می آید و به شکل «عالم برزخ» خودنمایی می کند.

دسته دوم با آن که از طریق وحی شناخت اجمالی و کلی نسبت به وضعیت کنونی و آینده خود یافته اند ولی به دستورها و پیام های وحیانی عمل نمی کنند و یا تنها به برخی عمل می کنند و در عمل برخی از ظرفیت ها و توانمندی های خویش را آشکار می سازند. دست کم می توان گفت بیشتر مردمان مؤمن به خدا، وحی و آموزه های هدایتی وحیانی، این گونه هستند.

اینان به نوعی تردید، دست کم می توان گفت در حوزه عمل به سر می برند و در میان نوسانات ماده و گرایش ها و جاذبه های آن و تمایلات آخرتی حرکت می کنند و پاندول وار به هریک از دو سوی آخرت و یا ماده کشیده می شوند. از این رو می توان دست کم آنان را در حوزه عمل مذبذبین دانست که در نوسان تردید به سر برده و عمل می کنند. پس به برخی از اعمال اقدام و از برخی سرباز می زنند. حتی می توان درباره برخی گفت که به برخی از آموزه ها و گزاره های و حیانی ایمان و به برخی دیگر کافر هستند؛ از این روست که درعمل نیز چنین برخورد و کنش و واکنشی از خود بروز می دهند. به هرحال انسان ها به این سه دسته اصلی تقسیم بندی می شوند که قرآن از آنان به کافران که ایمان ندارند، مسلمانان (که خود به دو دسته منافقان که ایمان ندارند ولی در ظاهر مومن هستند و فاسقانی که ایمان دارند ولی در عمل خلاف آن باور کار می کنند. ناگفته نماند که مراد از مسلم دراین جا اهل تسلیم در برابر خدا و آموزه های وحیانی است) و دسته سوم مومنان یاد می کند که هم به آموزه های وحیانی ایمان دارند و هم براساس آن عمل می کنند.

مومنان واقعی از آن چه در گذشته اتفاق افتاده و آن چه در عوالم دیگر و یا دست کم در برخی از عوالم اتفاق می افتد آگاه و باخبرند، اما بیشتر مردمان از آن آگاه نیستند و در محدود چشم انداز دنیا می بینند، می اندیشند و عمل می کنند. از این رو هنگامی که مرگ به سراغ ایشان می رود تازه چشم هایشان باز می شود: فبصرک الیوم حدید (معارج) و بهشت و یا دوزخ برزخی در جلوی چشمانشان نمایان می شود و در آن حالت است که لترون الحجیم؛ دوزخ را به راستی می بینند.

عالم برزخ و قیامت

عالم برزخ نیز زمان و مقطعی از زندگی انسان است. این عالم که فاصله میان مرگ و قیامت کبرا است، بخشی از فرآیند تکاملی انسان را شکل می بخشد. (مومنون آیه 001) پس از آن است که قیامت کبرا آغاز می شود و انسان به بخشی دیگر از زندگی خود وارد می شود.

قرآن درباره واکنش ابتدایی مردگان نسبت به عالم جدید مطالب زیبایی را بیان می دارد که در اینجا جایگاه بیان و تبیین آن نیست. همین گونه و یا زیباتر و شگفت تر را نسبت به زندگی قیامتی از خود بروز می دهد. قرآن در آیه 1 تا 3 سوره زلزال با اشاره به مسئله زلزله شدید رستاخیز و واکنش انسان ها نسبت به اتفاقات و روبه رو شدن با عالم رستاخیز می فرماید: اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان مالها؛ هنگامی که زمین به شدت می لرزد و بارهای سنگینش را بیرون می ریزد، در آن هنگامه است که انسان می پرسد: زمین را چه شده است؟

این نخستین واکنش آدمی با عالم قیامت و رستاخیز آدمی است. بیشتر مردمان که درباره قیامت با تردید برخورد می کردند و گاه با تعجب و شگفتی، از یک دیگر می پرسند که آیا پس از دنیا و مرگ، دنیا و عالم دیگری هست: یقول الانسان اذا ما مت لسوف اخرج حیا (مریم آیه 66) اکنون از خاک بیرون می آیند و ناگهان خود را در حالتی می یابند که زمین به شدت می لرزد و همه آن چیزهایی را که در درون خود داشت بیرون می ریزد. این اتفاق و بارسنگینی که از درون زمین بیرون می آید، انسان و جن است که پیش از این مرده و در درون خاک جای گرفته بودند؛ زیرا چنان که می دانیم هر یک از انسان و جن را ثقل خوانده اند و اینان اکنون آن بار سنگینی است که زمین از خود بیرون می ریزد. همین که این انسان ها مرده از درون زمین با تکان های شدید و لرزش های بی امان بیرون ریخته می شوند (مانند تکان هایی که برای جدا کردن داخل سرند انجام می شود)، شگفت زده و هراسان از یک دیگر می پرسند: زمین را چه شده است؟

تصویر قرآن از انسان ها مرد ه ای که سر از خاک برمی دارند این است که آنان گویی به خواب رفته بودند و اکنون با لرزش های زمین بیدار شدند. از این رو از به هم ریختگی و آشوب و لرزش زمین شگفت زده می شوند و درپی چاره جویی هستند. قرآن بیان می دارد که اکنون زمان آشکار شدن حقایق آن چنان که باید و شاید است. اخبار همگان معلوم می شود و هرکس درمی یابد که چه شده است و در فرآیند تکاملی به کجا رسیده است و سیر وجودی خود را چگونه پیموده است.

خداوند پیش از این به انسان ها هشدار داده بود که زندگی مادی دنیوی، همه زندگی نیست و انسان بیهوده آفریده نشده است (قیامت آیه63) تا پس از زندگی کوتاه از میان برود و هیچ و فوت شود؛ بلکه به جای فوت و هیچ شدن، توفی و گرفتن جان هاست که مدتی را در زمین به سر برده و سپس به عالم برزخ رفته و اکنون دوباره به حالتی بازمی گردد که هم جسم و هم جانش با اوست، چیزی شبیه زندگی مادی دنیایی با تغییرات گسترده و زیربنایی که خداوند از آن به تبدیل زمین و آسمان یاد می کند: یوم تبدلت الارض غیرها.

در سوره قیامت به چگونگی برچیده شدن این نظام کنونی و تبدیل زمین و آسمان اشاره می شود. سپس در همان جا به حالتی که انسان با آن روبه رو می شود توجه می دهد که می کوشد تا خود را از وضعیت موجود آن زمان برهاند. ولی با حالتی مواجه می شود که گریزگاهی را نمی جوید و نمی یابد. پس رو به یک دیگر می کنند و ناتوان می گویند: یقول الانسان یومئذ این المفر؛ اکنون کدام گریزگاهی است که بدان سو بگریزیم. (قیامت آیه01) و خداوند پاسخ می دهد که دیگر گریزگاهی نیست و این جا قرارگاه و مستقر آدمی است و باید در آن بماند. (همان آیه11و21)

وقتی آدمی خود را در این وضعیت می یابد به همه چیزهایی که پیش از این با اعمال خود ساخته بود و وجودش را به آن شکل و شاکله داده بود آگاه می گردد. البته قرآن بیان می کند که انسان به دو دسته از اعمال خود آشنا می شود. اعمالی که از آن به (پیش فرستاده) یاد می کند که به نظر می رسد همان هایی است که خود در زندگی بدان عمل کرده است و اعمال (پس فرستاده) که بیانگر اعمالی است که از طریق باقیات و سنت ها و سیره به جا گذاشته است. این اعمال خیر یا شر، اعمالی است که از طریق باقیات صالحات و یا سیئات مانند اعمال عام المنفعه، فرزندان نیک و یا بد و سیره و سنت های پسندیده و ناپسند از خود به جا گذاشته است.

انسان در آن هنگامه به همه اعمال و وجود و شاکله خود آگاهی کامل و تمامی دارد که از آن به بصیرت یاد می شود و می فرماید: الانسان علی نفسه بصیره (قیامت آیه 31و 51) بنابراین دیگر عذرخواهی و توجیه اعمال نمی تواند مفید و مؤثر باشد؛ زیرا انسان خودش را نمی تواند فریب دهد. وقتی خودش را با اعمال ناپسند کور کرد و نابینایی قیامتی شد، نمی تواند این شاکله و شخصیت وجودی خودش را انکار کرده و بگوید که بینا و بصیر است.

بنابراین انسان در قیامت با اعمال خود مواجه و روبه رو می شود که به شکل وجودی و تحقق خارجی ظهور و بروز می کند و کارنامه اعمال وی همان شخصیت و شاکله وجودی اش می باشد که می تواند گرگ و یا هر جانور دیگری باشد و یا پست تر و فروتر از جانوران: کالانعام بل هم اضل. این که قرآن می فرماید کارنامه عمل فرد بر گردن او آویخته است (اسراء آیه 31) بیانگر آن است که انسان با آن خود را شکل بخشیده و کاملاً بر پایه آن تبدیل و تغییر کرده است. چنان که وقتی برخی از قوم یهود با تجاوز حدود الهی به شکل میمون و بوزینه و یا خوک درآمدند به این معناست که شاکله وجودی ایشان این چنین تغییر ماهیت و هویت می دهد. استاد حسن زاده آملی می فرماید که انسان برخلاف تصور نوع الانواع نیست بلکه جنس الاجناس است که می تواند به نوع ها و یا انواع متفاوتی تغییر شکل دهد. به این معنا که انسانی می شود که گاو شتر پلنگ است و یا گرگ و میش و خر است و مانند آن. وی در ادامه از این نیز فراتر رفته می فرماید که هر شخص انسانی خود نوع منحصر به فرد است. به این معنا که اگر جبرئیل خود یک نوع است و عزرائیل خود نوع دیگر می باشد. انسان هم چنین است که هر فرد و شخصی از انسان می تواند به یک نوع خاص تغییر شکل و ماهیت دهد. از این رو هر شخص آدمی در این فرآیند زندگی خود به نوعی تکامل در جهت صعود و سقوط دست می یابد که می تواند نوع منحصر به فرد شود که با دیگران تفاوت های ماهوی و هویتی خواهد داشت. هیچ دو انسانی از همه جهات به هم شبیه و همانند نخواهد شد و در قیامت می بینیم که وحوش های مختلف و متنوع محشور می شوند. این وحوشی که حشر می شوند، همین انسان ها هستند که به شکل جانورانی محشور می شوند. چنان که پیش از این برخی از یهودیان خوک، میمون و بوزینه شده اند، دیگر افراد و اشخاص امت ها و ملل نیز تغییر ماهیت و شکل می دهند و این گونه است که روز قیامت، روز حشر جانوران و انسان هاست؛ زیرا در صحنه کبرای قیامت انسان آن چه را به کدح و سعی به دست آورده است، نشان می دهد. مگر نه این است که لیس للانسان الا ما سعی؛ برای انسان جز آن اعمال و تلاش ها و سعی ها نیست. اکنون روز حادثه کبرای قیامت است که این سعی به شکل واقعی و وجودی خودش را نشان می دهد و انسان آن چه را سعی کرده است درمی یابد و متذکر می شود: فاذا جائت الطامه الکبری یوم یتذکر الانسان ما سعی (نازعات آیه 43و 53) این تذکر از آن جایی که بیانی نیست بلکه وجودی و خارجی است سودی ندارد که بتواند خود را تغییر دهد. از این روست که دیگر این ذکر نمی تواند تأثیر در تغییر شخصیت آدمی پدید آورد. چون جایی ذکر در دنیا بوده است که به سر آمده است: و جی یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انی له الذکری؛ آن روز دوزخ آورده می شود و آن روز انسان متذکر می شود ولی زمان تذکر گذشته است. (فجر آیه33) این دوزخ ذات اوست که در درون اوست و نمی تواند از آن خارج شود و دوزخ را بیرون راند. از این روست که در درون آن آتش است نه در بیرون او. از این روست که از درون می سوزد و آتش در درونش لهیب می کشد.

اگر این گونه است، پس بهشتیان نیز این گونه از نعمت وجودی خود بهره می برند و از نعمت های وجودی که رضوان جانشان است سود می جویند. آیات قرآنی درباره واکنش مؤمنان نیز تصویر و ترسیم زیبایی آورده است که می توان در آیات سوره الرحمن و الواقعه و مانند آن یافت.

باشد با پیش گیری و تقوای الهی خود را در مسیر بالندگی و تکامل و روضه رضوان بسازیم و در دنیا که کارخانه انسان سازی است، به درستی و بر پایه آموزه های قرآنی و وحیانی عمل کنیم.

  • محمد علی
۱۶
دی

روایتی تکان دهنده از رسول خدا درباره قیامت

عقیق: علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب معادشناسی (جلد چهارم) به بیان روایتی عجیب و تکان دهنده از رسول مکرم اسلام (ص) پرداخته که مطالعه آن را در روز میلاد مسعود آن یگانه خلقت، بی هیچ مقدمه ای به همه مسلمانان توصیه میکنیم.

علیّ بن‌ إبراهیم‌ میگوید: 

‎ حدیث‌ کرد برای‌ من‌ پدرم‌ (إبراهیم‌ بن‌ هاشم‌) از سلیمان‌ بن‌ مسلم‌ خَشّاب‌ از عبدالله‌ بن‌ جَریح‌ مکّی‌ از عطاء بن‌ أبی‌ ریاح‌ از عبدالله‌ بن‌ عبّاس‌ که‌ او گفت‌: ما با رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ در حجّة‌ الوداع‌ به‌ حجّ مشرّف‌ شدیم‌.

رسول‌ خدا حلقۀ درِ خانۀ خدا را گرفت‌ و رو به‌ ما نموده‌ و با سیمای‌ مبارکش‌ ما را مخاطب‌ قرار داد.


فَقَالَ: أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ السَّاعَةِ؟ وَ کَانَ أَدْنَی‌ النَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَهُ عَنْهُ، فَقَالَ: بَلَی‌ یَا رَسُولَ اللَهِ!

«و گفت‌: آیا میخواهید من‌ شما را به‌ علائم‌ و نشانه‌های‌ قیامت‌ باخبر کنم‌؟

و در آن‌ هنگام‌ نزدیک‌ترین‌ افراد به‌ رسول‌ خدا سلمان‌ بود، و گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! بله‌ ما میخواهیم‌ ما را باخبر کنی‌!»


فَقَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إنَّ مِنْ أَشْرَاطِ الْقِیَامَةِ، إضَاعَةَ الصَّلَوةِ، وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ، وَ الْمَیْلَ مَعَ الاهْوَآءِ، وَ تَعْظِیمَ الْمَالِ، وَ بَیْعَ الدِّینِ بِالدُّنْیَا؛ فَعِنْدَهَا یُذَابُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ وَ جَوْفُهُ کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی‌ الْمَآءِ، مِمَّا یَرَی‌ مِنَ الْمُنْکَرِ فَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ.

«پس‌ از آن‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: بدرستیکه‌ از علامات‌ قیامت‌ آن‌ است‌ که‌ مردم‌ نماز را خراب‌ می‌کنند، و از شهوات‌ پیروی‌ می‌نمایند، و تمایلشان‌ بسوی‌ هوای‌ نفسانی‌ است‌، مال‌ را بزرگ‌ می‌شمرند، و دین‌ را به‌ دنیا میفروشند.

و در چنین‌ شرائط‌ و موقعیّتی‌، همانطور که‌ نمک‌ در آب‌ حلّ میشود، دل‌ مؤمن‌ و اندرون‌ او آب‌ میشود و حلّ میگردد؛ چون‌ منکرات‌ را در برابر دیدگان‌ خود می‌بیند، و قدرت‌ تغییر و اصلاح‌ آنها را ندارد.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اینها از اموری‌ است‌ که‌ حتماً تحقّق‌ می‌یابد؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌، سوگند به‌ آن‌ کسی‌ که‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ أُمَرَآءُ جَوَرَةٌ، وَ وُزَرَآءُ فَسَقَةٌ، وَ عُرَفَآءُ ظَلَمَةٌ، وَ أُمَنَآءُ خَوَنَةٌ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ وقت‌ افرادی‌ که‌ بر مردم‌ حکومت‌ دارند و زمام‌ آنها را در دست‌ داشته‌ و بر آنها ولایت‌ و سیطره‌ دارند عبارتند از حاکمانی‌ که‌ همۀ آنها ستمکار و ظالمند، و وزرائی‌ که‌ فاسقند، و حکّام‌ و استانداران‌ و فرماندارانی‌ که‌ همه‌ اهل‌ جور و ستم‌ هستند، و امین‌هائی‌ که‌ همه‌ اهل‌ خیانتند.»


فَقَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: و اینها از امور مسلّمه‌ای‌ است‌ که‌ پیدا خواهد شد؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند بخدائی‌ که‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا یَکُونُ الْمُنْکَرُ مَعْرُوفًا؛ وَ الْمَعْرُوفُ مُنْکَرًا، وَ ائْتُمِنَ الْخَآئِنُ؛ وَ یُخَوَّنُ الامِینُ، وَ یُصَدَّقُ الْکَاذِبُ؛ وَ یُکَذَّبُ الصَّادِقُ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ موقعیّت‌ کارهای‌ بد و ناپسند در بین‌ مردم‌ بصورت‌ کارهای‌ شایسته‌ و پسندیده‌ در آید؛ و کارهای‌ پسندیده‌ و نیکو به‌ صورت‌ کارهای‌ نکوهیده‌ و ناپسند جلوه‌ کند. و مردمان‌ خیانت‌ پیشه‌ مورد وثوق‌ و امانت‌ واقع‌ شوند؛ و به‌ افراد امین‌ و درستکار نسبت‌ خیانت‌ داده‌ شود و مرد دروغگو را تصدیق‌ کنند و به‌ دروغ‌های‌ او مُهر صحّت‌ و درستی‌ بنهند؛ و مرد راستگو و درست‌ را دروغگو شمارند و به‌ گفتار او ترتیب‌ اثر ندهند.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: و اینها مسلّماً واقع‌ خواهد شد ای‌ رسول‌ خدا؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آن‌ کسی‌ که‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا إمَارَةُ النِّسَآءِ، وَ مُشَاوَرَةُ الاء مَآءِ، وَ قُعُودُ الصِّبْیَانِ عَلَی‌ الْمَنَابِرِ، وَ یَکُونُ الْکِذْبُ طُرَفًا، وَ الزَّکَوةُ مَغْرَمًا، وَ الْفَیْی‌ُ مَغْنَمًا، وَ یَجْفُو الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ، وَ یَبِرُّ صَدِیقَهُ، وَ یَطْلُعُ الْکَوْکَبُ الْمُذَنَّبُ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ هنگام‌ زنان‌ بر مردان‌ حکومت‌ می‌کنند، و با کنیزان‌ مشورت‌ می‌نمایند. (یعنی‌ در امور سیاسی‌، کنیزان‌ که‌ در خانه‌های‌ آنها هستند مورد مشورت‌ قرار میگیرند.) و بچّه‌ها ـ که‌ کنایه‌ از افراد بی‌بصیرت‌ و بی‌دانش‌ باشد ـ بر منبرها بالا میروند و برای‌ مردم‌ خطبه‌ میخوانند، و زمام‌ امور تبلیغاتی‌ مردم‌ را این‌ افراد کم‌تجربه‌ و کم‌ خرد در دست‌ میگیرند. و دروغگوئی‌ و دروغپردازی‌ از کارهای‌ طُرفه‌ و فکاهی‌ و ظریف‌ شمرده‌ میشود. و دادن‌ زکوة‌ مال‌ را ضرر و غرامت‌ می‌پندارند، و هر گونه‌ دسترسی‌ به‌ بیت‌ المال‌ و ربودن اموال‌ عامّه‌ را غنیمت‌ و بهره‌ می‌شمارند. مردم‌ با پدر و مادر خود جفا می‌کنند و به‌ آنها بی‌اعتنائی‌ نموده‌ آنان‌ را سبک‌ می‌شمرند و از اداء حقوق‌ واجبه‌ و مستحسنۀ آنها بر نمی‌آیند ولیکن‌ با دوستان‌ خود احسان‌ و نیکوئی‌ می‌نمایند و ستارۀ دنباله‌دار در آسمان‌ طلوع‌ میکند.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: و این‌ امور مسلّماً به‌ وقوع‌ می‌پیوندد ای‌ رسول‌ خدا؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آن‌ خدائی‌ که‌ جان‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا تُشَارِکُ الْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی‌ التِّجَارَةِ، وَ یَکُونُ الْمَطَرُ قَیْظًا، وَ یُغَیَّظُ الْکِرَامُ غَیْظًا، وَ یُحْتَقَرُ الرَّجُلُ الْمُعْسِرُ، فَعِنْدَهَا یُقَارَبُ الاسْوَاقُ، إذَا قَالَ هَذَا: لَمْ أَبِعْ شَیْئًا وَ قَالَ هَذَا: لَمْ أَرْبَحْ شَیْئًا، فَلَا تَرَی‌ إلَّا ذَآمًّا لِلَّهِ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ زنان‌ با شوهرانشان‌ در امور خارج‌ از منزل‌ مانند تجارت‌ شرکت‌ می‌کنند. و باران‌ در تابستان‌ می‌بارد و مردمان‌ بزرگ‌ و بزرگوار پیوسته‌ مورد خشم‌ و غضب‌ و غیظ‌ قرار میگیرند و مردم‌ بی‌چیز و تنگدست‌ مورد اهانت‌ و تحقیر قرار میگیرند. در آن‌ زمان‌ بازارها به‌ هم‌ نزدیک‌ میشوند. و در صورتی‌ که‌ محلّ خرید و فروش‌ بسیار است‌ همۀ مردم‌ از کار و کسب‌ خود در گله‌ و شکوه‌ هستند، یکی‌ میگوید: من‌ چیزی‌ نفروختم‌، و دیگری‌ میگوید: سودی‌ نبردم‌؛ و در آن‌ وقت‌ می‌نگری‌ که‌ تمام‌ مردم‌ در مقام‌ گلایۀ از خدا و مذمّت‌ او هستند.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! چنین‌ اموری‌ واقع‌ میشود؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آنکه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إنْ تَکَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ، وَ إنْ سَکَتُوا اسْتَبَاحُوهُمْ لِیَسْتَأْثِرُوا بِفَیْئِهِمْ، وَ لِیَطَؤُنَّ حُرْمَتَهُمْ، وَ لِیَسْفِکُنَّ دِمَآءَهُمْ، وَ لِیَمْلَؤُنَّ قُلُوبَهُمْ رُعْبًا، فَلَا تَرَاهُمْ إلَّا وَجِلِینَ خَآئِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ بر مردم‌ حکومت‌ می‌کنند کسانی‌ که‌ اگر مردم‌ برای‌ دفاع‌ از حقوق‌ خود و برای‌ حقّ اوّلیّۀ خود و کوچکترین‌ مطلبی‌ که‌ در آن‌ شائبۀ سیادت‌ و حرّیّت‌ و آزادی‌ فکر باشد، سخن‌ گویند، آنها را می‌کُشند، و اگر مردم‌ سکوت‌ هم‌ اختیار کنند آنان‌ اموال‌ و نفوس‌ و أعراض‌ ایشان‌ را مباح‌ می‌شمرند، و برای‌ استفاده‌ از کار و زحمت‌ و دسترنج‌ آنها از خوردن‌ خون‌ آنها دریغ‌ نمی‌کنند، و زنان‌ و دختران‌ ایشان‌ را به‌ بیگاری‌ میبرند و اعمال‌ منافی‌ عفّت‌ انجام‌ میدهند و احترام‌ آنها را پایمال‌ می‌کنند، و خون‌ مردم‌ بیچاره‌ و ضعیف‌ را بی‌محابا و بدون‌ پروا میریزند، و در دل‌هایشان‌ از خوف‌ و دهشت‌ و هراس‌ به‌ اندازه‌ای‌ وارد می‌کنند که‌ هیچکس‌ حقّ نفس‌ کشیدن‌ ندارد. ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ تمام‌ مردم‌ رعیّت‌ ترسناک‌ و خائف‌ و وحشت‌زده‌ و هراسناک‌ خواهند بود.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا این‌ امور واقع‌ شدنی‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آری‌، سوگند به‌ آن‌ کسی‌ که‌ نفس‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا یُؤْتَی‌ بِشَیْءٍ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ الْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی‌؛ فَالْوَیْلُ لِضُعَفَآءِ أُمَّتِی‌ مِنْهُمْ، وَ الْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اللَهِ؛ لَا یَرْحَمُونُ صَغِیرًا، وَ لَا یُوَقِّرُونَ کَبیرًا، وَ لَا یَتَجَاوَزُونَ عَنْ مُسِی‌ءٍ. أَخْبَارُهُمْ خَنَآءٌ. جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ الادَمِیِّینَ، وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ چیزی‌ را از طرف‌ مشرق‌ برای‌ مردم‌ می‌آورند و چیز دگری‌ را از طرف‌ مغرب‌ و بدینوسیله‌ امّت‌ مرا رنگ‌ می‌کنند؛ پس‌ ای‌ وای‌ بر ضعیفان‌ امّت‌ من‌ از دست‌ این‌ ستمگران‌، و ای‌ وای‌ بر ایشان‌ از خدا؛ به‌ افراد کوچک‌ و زیردست‌ رحم‌ نمی‌آورند، و بزرگان‌ را توقیر و احترام‌ نمی‌کنند و از خطاکار و شخصی‌ که‌ در امور شخصی‌ بدی‌ کند در نمیگذرند و او را مورد عفو و اغماض‌ خود قرار نمیدهند. گفتار آنان‌ همه‌ فحش‌ و زشتی‌ است‌. هیکل‌ آنان‌ هیکل‌ آدمی‌ است‌ ولی‌ دلهای‌ آنها دلهای‌ شیاطین‌ است‌.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا این‌ از امور مسلّمۀ واقع‌ شدنی‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آری‌، سوگند به‌ آنکه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَکْتَفِی‌ الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ، وَ النِّسَآءُ بِالنِّسَآءِ، وَ یُغَارُ عَلَی‌ الْغِلْمَانِ کَمَا یُغَارُ عَلَی‌ الْجَارِیَةِ فِی‌ بَیْتِ أَهْلِهَا. وَ تَشَبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَآءِ، وَ النِّسَآءُ بِالرِّجَالِ، وَ یَرْکَبْنَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ؛ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی‌ لَعْنَةُ اللَهِ!

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ وقت‌ مردها به‌ مردها اکتفا می‌کنند، و زنها به‌ زنها اکتفا می‌نمایند. و در آن‌ زمان‌ همانطور که‌ زن‌ در خانۀ شوهرش‌ مورد حفظ‌ و حراست‌ واقع‌ میشود که‌ کسی‌ به‌ او تعدّی‌ نکند و در استمتاعات‌ اختصاص‌ به‌ مرد خود داشته‌ باشد، همینطور افرادی‌، جوانان‌ تازه‌ به‌ سنّ رسیده‌ و أمرد را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ در اعمال‌ نامشروع‌ مورد حراست‌ و حفظ‌ خود قرار میدهند تا کسی‌ دیگر به‌ آنها توجّهی‌ نکند. مردها خود را شبیه‌ به‌ زنان‌ می‌کنند، و زنان‌ خود را شبیه‌ به‌ مردان‌ می‌نمایند. و افرادی‌ که‌ دارای‌ رَحِم‌ هستند و برای‌ تولید مثل‌ آفریده‌ شده‌اند که‌ منظور زنان‌ می‌باشند، سوار بر زین‌ها میشوند؛ پس‌ بر آن‌ زنان‌ از امّت‌ من‌ لعنت‌ خدا باد.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ صَلَّی‌ اللَه عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! اینها از امور واقع‌ شدنی‌ هستند؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آن‌ کسی‌ که‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ الْمَسَاجِدُ کَمَا تُزَخْرَفُ الْبِیَعُ وَ الْکَنَآئِسُ، وَ تُحَلَّی‌ الْمَصَاحِفُ، وَ تُطَوَّلُ الْمَنَارَاتُ، وَ تَکْثُرُ الْصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ وقت‌ مساجد را زینت‌ می‌کنند همچنانکه‌ معبدهای‌ نصاری‌ و یهود را زینت‌ می‌کنند، و قرآن‌‌ها را به‌ زیور و شکل‌ و نقّاشی‌ها آراسته‌ و پیراسته‌ می‌کنند، و مناره‌ها و مأذنه‌های‌ مساجد را بلند می‌سازند تا إشراف‌ بر خانه‌های‌ اطراف‌ پیدا میکند، و صف‌های‌ نماز جماعت‌ بسیار میشود و مردم‌ در این‌ نمازها زیاد شرکت‌ می‌کنند ولی‌ با دلهائی‌ پر از کین‌ و حسد و عداوت‌ با یکدیگر، و با زبانهائی‌ منافقانه‌ و سخن‌هائی‌ مزوّرانه‌ و آلوده‌ به‌ نیّت‌های‌ فاسده‌.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا اینها واقع‌ میشوند؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آنکه‌ نفس‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»


وَ عِنْدَهَا تَحَلَّی‌ ذُکُورُ أُمَّتِی‌ بِالذَّهَبِ، وَ یَلْبَسُونَ الْحَرِیرَ وَ الدِّیبَاجَ، وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ النُّمُورِ صَفَاقًا!

«در آن‌ وضعیّت‌، مردان‌ امّت‌ من‌ خود را به‌ طلا زینت‌ می‌کنند، و لباس‌ حریر و دیبا می‌پوشند، و پوست‌ پلنگ‌ را برای‌ خود جامه‌ می‌کنند.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: آیا اینها از امور واقع‌ شدنی‌ است‌ ای‌ رسول‌ خدا؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آنکه‌ جان‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ الرِّبَا، وَ یَتَعَامَلُونَ بِالْغَیْبَة وَ الرُّشَی‌. وَ یُوضَعُ الدِّینُ، وَ یُرْفَعُ الدُّنْیَا.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ موقع‌ رباخوری‌ در بین‌ مردم‌ ظاهر و آشکارا میگردد، و مردم‌ با یکدگر با غیبت‌ و رشوه‌ معامله‌ می‌کنند. و دین‌ در نزد مردم‌، ضعیف‌ و به‌ درجات‌ نازلی‌ پائین‌ می‌آید، ولیکن‌ دنیا قویّ و به‌ درجات‌ عالی‌ در بین‌ مردم‌ بالا میرود.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا اینها از امور واقع‌ شدنی‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آنکه‌ جان‌ من‌ به‌ دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَکْثُرُ الطَّلَا قُ، فَلَا یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ؛ وَ لَنْ یَضُرَّ اللَهَ شَیْئًا.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ طلاق‌ زیاد واقع‌ میشود، و حدّ الهی‌ جاری‌ نمیگردد؛ و اینها ابداً به‌ خداوند ضرری‌ نمیرساند.»


فَقَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا این‌ مسلّماً واقع‌ میشود؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آنکه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ الْقَیْنَاتُ وَ الْمَعَازِفُ، وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی‌.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ زنان‌ آوازه‌خوان‌ در بین‌ مردم‌ به‌ هم‌ میرسد، و استعمال‌ آلات‌ موسیقی‌ رواج‌ پیدا میکند، و بر مردم‌ شریرترین‌ افراد از امّت‌ من‌ حکومت‌ می‌کنند.»


قَالَ سَلْمَانُ: إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا این‌ امر واقع‌ میشود؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آنکه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَحُجُّ أَغْنِیَآءُ أُمَّتِی‌ لِلنُّزْهَةِ، وَ یَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ، وَ یَحُجُّ فُقَرَآؤُهُمْ لِلرِّئَآءِ وَ السُّمْعَةِ. فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ الْقُرْءَانَ لِغَیْرِاللَهِ، وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ. وَ یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِاللَهِ. وَ یَکْثُرُ أَوْلَا دُ الزِّنَآءِ. وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْءَانِ. وَ یَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْیَا.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌، اغنیاء و ثروتمندان‌ امّت‌ من‌ که‌ به‌ حجّ میروند برای‌ تفریح‌ و تفرّج‌ است‌، و حجّ متوسّطین‌ از امّت‌ برای‌ تجارت‌ و خرید و فروش‌ است‌، و حجّ فقراء از امّت‌ من‌ برای‌ خودنمائی‌ و صیت‌ و شهرت‌ است‌.

در آن‌ هنگام‌ بسیاری‌ از افراد مردم‌ قرآن‌ را برای‌ غیر خدا یاد میگیرند، و قرآن‌ را به‌ صورت‌ آهنگ‌ موسیقی‌ در مزمار و آلات‌ موسیقی‌ می‌نوازند. و دستجات‌ و گروه‌هائی‌ هستند که‌ برای‌ غیر خدا به‌ دنبال‌ علوم‌ دینیّۀ اسلامیّه‌ میروند و برای‌ فقاهت‌ تلاش‌ می‌کنند. و اولاد زنا در بین‌ مردم‌ بسیار پدید می‌آید. و قرآن‌ را به‌ صورت‌ لهو و با صوت‌ تغنّی‌ غیر مشروع‌ میخوانند. و همگی‌ مردم‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ دنیا و شؤون‌ دنیا کوشش‌ می‌کنند و مسابقه‌ میدهند، و سعی‌ می‌کنند تا بتوانند در امور دنیا از یکدیگر پیشی‌ گیرند.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا اینها از امور حتمیّه‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آن‌ کسی‌ که‌ نفس‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! ذَاکَ إذَا انْتُهِکَتِ الْمَحَارِمُ، وَ اکْتُسِبَتِ الْمَـَاثِمُ، وَ سُلِّطَ الاشْرَارُ عَلَی‌ الاخْیَارِ، وَ یَفْشُو الْکِذْبُ، وَ تَظْهَرُ اللَجَاجَةُ، وَ تَفْشُو الْفَاقَةُ، وَ یَتَبَاهَوْنَ فِی‌ اللِبَاسِ، وَ یُمْطَرُونَ فِی‌ غَیْرِ أَوَانِ الْمَطَرِ، وَ یَسْتَحْسِنُونَ الْکُوبَةَ وَ الْمَعَازِفَ وَ یُنْکِرُونَ الامْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، حَتَّی‌ یَکُونَ الْمُؤْمِنُ فِی‌ ذَلِکَ الزَّمَانُ أَذَلَّ مَنْ فِی‌ الامَّةِ، وَ یُظْهِرُ قُرَّآؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ التَّلَاوُمَ. فَأُولَئِکَ یُدْعَوْنَ فِی‌ مَلَکُوتِ السَّمَوَاتِ: الارْجَاسَ وَ الا نْجَاسَ.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ پردۀ عصمت‌ مردم‌ پاره‌ میشود، و محرّمات‌ الهیّه‌ به‌ جای‌ آورده‌ میشود، و حریم‌ عفاف‌ دریده‌ میگردد، و معصیت‌های‌ خدا رائج‌ میگردد، و بدان‌ و اشرار بر اخیار و خوبان‌ تسلّط‌ پیدا می‌کنند، و دروغ‌ علناً رائج‌ و در بین‌ تودۀ مردم‌ شایع‌ میشود، و لجاج‌ و خودسری‌ و استکبار ظاهر میگردد، و نیازمندی‌ و احتیاج‌، همۀ توده‌ها را فرا میگیرد. مردم‌ به‌ لباس‌ خود بر یکدیگر فخریّه‌ و مباهات‌ می‌کنند، و باران‌های‌ فراوان‌ در غیر فصل‌ باران‌ پیدا میشود، و اشتغال‌ به‌ لهو و لعب‌ از قبیل‌ بازی‌ کردن‌ با باطل‌ و تار و آلات‌ موسیقی‌ را امری‌ پسندیده‌ و نیکو می‌شمرند و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را گذشته‌ از آنکه‌ به‌ جای‌ نمی‌آورند امر نکوهیده‌ و ناپسند میدانند.

زمانه‌ و وضعیّت‌ محیط‌ در آن‌ زمان‌ به‌ قدری‌ انحطاط‌ پیدا میکند که‌ مردمان‌ مؤمن‌ و استوار با ایمان‌ راستین‌ در آن‌ زمان‌ از تمام‌ افراد امّت‌ پست‌تر و حقیرتر و ذلیل‌تر خواهند بود. و در بین‌ زهّاد و عبّاد و همچنین‌ در بین‌ علماء و قُرّائشان‌ حسّ بدبینی‌ و بدخواهی‌ ظهور نموده‌ و پیوسته‌ در صدد عیب‌جوئی‌ و ملامت‌ از یکدگر بر می‌آیند.

اینچنین‌ افرادی‌ با چنین‌ روحیّه‌ و عادتی‌ و با چنین‌ ملکات‌ و صفاتی‌ در ملکوت‌ آسمانها به‌ أرجاس‌ و أنجاس‌ یعنی‌ موجودات‌ پلید و کثیف‌ و نجس‌ خوانده‌ میشوند.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا اینها واقع‌ شدنی‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ آن‌ خدائی‌ که‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا لَا یَخْشَی‌ الْغَنِیُّ إلَّا الْفَقْرَ، حَتَّی‌ أَنَّ السَّآئِلَ لَیَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ الْجُمُعَتَیْنِ، لَا یُصِیبُ أَحَدًا یَضَعُ فِی‌ یَدِهِ شَیْئًا.

«ای‌ سلمان‌! در آن‌ هنگام‌ افراد ثروتمند و متموّل‌ بیش‌ از همه‌ کس‌ از فقر نگرانند، به‌ فقراء و ضعفاء کمکی‌ نمی‌شود و کسی‌ بر آنان‌ رحمت‌ نمی‌آورد، حتّی‌ افراد سائل‌ در طول‌ مدّت‌ یک‌ هفته‌ که‌ از این‌ جمعه‌ تا آن‌ جمعه‌ باشد سؤال‌ می‌کنند و کسی‌ پیدا نمی‌شود که‌ در دست‌ آنان‌ چیزی‌ گذارد.»


قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَکَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی‌ وَ الَّذِی‌ نَفْسِی‌ بِیَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! آیا اینها شدنی‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آری‌ سوگند به‌ خدائی‌ که‌ نفس‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»


یَا سَلْمَانُ! عِنْدَهَا یَتَکَلَّمُ الرُّوَیْبِضَةُ. فَقَالَ: وَ مَا الرُّوَیْبِضَةُ یَا رَسُولَ اللَهِ فِدَاکَ أَبِی‌ وَ أُمِّی‌؟

قَالَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: یَتَکَلَّمُ فِی‌ أَمْرِ الْعَآمَّةِ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَتَکَلَّمُ. فَلَمْ یَلْبَثُوا إلَّا قَلِیلاً حَتَّی‌ تَخُورَ الارْضُ خَوْرَةً، فَلَا یَظُنُّ کُلُّ قَوْمٍ إلَّا أَنَّهَا خَارَتْ فِی‌ نَاحِیَتِهِمْ، فَیَمْکُثُونَ مَا شَآءَ اللَهُ ثُمَّ یُنْکَتُونَ فِی‌ مَکْثِهِمْ، فَتُلْقِی‌ لَهُمُ الارْضُ أَفْلَا ذَ کَبِدِهَا.

قَالَ: ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ، ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إلَی‌ الاسَاطِینِ، فَقَالَ: مِثْلُ هَذَا.

فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لَا فِضَّةٌ. فَهَذَا مَعْنَی‌ قَوْلِهِ: فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا. 

«ای‌ سلمان‌! و در آن‌ موقعیّت‌ «رویبضة‌» تکلّم‌ میکند و سخن‌ میگوید:

سلمان‌ گفت‌: فدایت‌ شود پدرم‌ و مادرم‌ ای‌ رسول‌ خدا! مراد از رویبضة‌ چیست‌؟

رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: در امور اجتماعی‌ مردم‌ و اوضاع‌ عامّه‌ کسی‌ تکلّم‌ میکند و ارشادات‌ مردم‌ را به‌ عهده‌ دارد که‌ شأن‌ او ارشاد و هدایت‌ و ولایت‌ بر مردم‌ نیست‌.

چون‌ این‌ قضایا واقع‌ گردد و این‌ علائم‌ تحقّق‌ یابد دیگر مدّت‌ درازی‌ به‌ طول‌ نمی‌انجامد، بلکه‌ درنگ‌ نمی‌کنند مردم‌ مگر زمان‌ اندکی‌ که‌ ناگهان‌ زمین‌ صیحۀ عجیبی‌ می‌کشد، و این‌ صدا و صیحه‌ بطوری‌ تمام‌ بسیط‌ زمین‌ را فرا میگیرد که‌ هر کس‌ چنین‌ می‌پندارد که‌ این‌ صیحه‌ در ناحیه‌ و موطن‌ او واقع‌ شده‌ است‌. و پس‌ از صیحه‌ به‌ قدری‌ که‌ خداوند اراده‌اش‌ تعلّق‌ گیرد باز مردم‌ در روی‌ زمین‌ درنگ‌ می‌کنند، و در این‌ اقامت‌ و درنگ‌ دچار گرفتاری‌ها و مشقّات‌ و تکان‌ها میگردند.

و زمین‌ پاره‌های‌ جگر خود را بیرون‌ میریزد، و منظور از پاره‌های‌ جگر طلاها و نقره‌هاست‌.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ در این‌ حال‌ با دست‌ خود اشاره‌ کردند به‌ ستون‌هائی‌ که‌ در آنجا نصب‌ شده‌ بود و فرمودند: پاره‌های‌ جگر زمین‌ و قطعات‌ طلا و نقره‌ مثل‌ این‌ ستون‌ها.

امّا در آن‌ روز دیگر طلا و نقره‌ فائده‌ای‌ ندارد، و اینست‌ معنای‌ گفتار خدای‌ تعالی‌: فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا: 

پس‌ به‌ درستی‌ که‌ حقّاً علائم‌ قیامت‌ بوقوع‌ پیوسته‌ است‌.»

  • محمد علی
۱۶
دی

الهم صل علی محمد و ال محمد اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک 

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین


خدایا مرا بیرون آور از تاریکی های وهم.

و به نور فهم گرامی بدار،خدایا درهای رحمتت را به روی ما بگشا،وخزانه های علومت را بر ما بازکن به مهربانی ات ای 

مهربان ترین مهربانان

  • محمد علی
۱۶
دی

ارزش عشق و محبت به اهل بیت علیم السلام

اگر تمام نماز بیش از وقت خود خوانده شود و یا عمدا نماز را پیش از وقت آغاز کند باطل است.

اگر نماز در وقت خود خوانده شود در اصطلاح احکام میگویند نماز ادا شده است.

اگر نماز پس از وقت خوانده شود در اصطلاح احکام میگویند نماز قضا شده است
  • محمد علی
۱۶
دی

قال باقر(علیهم السلام):

هل الدین الا الحب و البغض

آیا دین چیزی غیر از محبت به اهل بیت علیم السلام و بغض و نفرت از دشمنان آنان می باشد

(مستردک الوسائل و مستنبط المسائل؛ج۱۲؛ص۲۲۷)

  • محمد علی
۱۶
دی


‹‹آخرالزمان›› یا پایان دوران همانگونه که از نام آن برمی‌آید به انتهای یک دوره اطلاق می‌شود و مقطعی از زمان است که در آن تغییر از یک دوره به دوره‌ای جدید رخ می‌دهد. از آنجا که اکنون دوره دنیا برپاست آخرالزمان به انتهای دوره دنیا مربوط می‌شود.


آخرالزمان از دیدگاه ادیان به دورانی گفته می‌شود که وقایعی عظیم و عجیب در آن رخ می‌دهد و حاکی از انتهای زندگی به شیوه فعلی بر روی زمین است. انتظار می‌رود با سپری شدن آخرالزمان دوره جدیدی فرا برسد که بسیار با وضعیت پیشین آن متفاوت باشد. همچنین در این زمان است که ادیان الهی به ظهور مردی بشارت داده اند که ظلم و جور را از زمین بر می‌چیند و آن را پر از عدل و داد می‌سازد٫ نمونه چنین بشارت هایی در کتب آسمانی آمده است.


علائم آخرالزمان :

"در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است. حرمت پدران و مادران سبک شمرده می شود. فرزند به پدرش تهمت می زند، پدر و مادرش را نفرین می کند و از مرگ آنها مسرور می شود. در آن هنگام، طلاق و جدایی در خانواده ها بسیار خواهد شد. در آن زمان، فتنه ها چونان پاره های شب تاریک، شما را فرا می گیرد و هیچ خانه ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی ماند؛ مگر اینکه فتنه ها در آن داخل می شوند."( الملاحم و الفتن، ص 38.)


در روایات اسلامی برای دوره ی آخر الزمان علایم و نشانه هایی ذکر شده است. اینک به برخی از این علایم و نشانه ها اشاره می کنیم :

 

1- گسترش ترس و ناامنی

امام باقر علیه السلام می فرماید : « لایقوم القائم إلا علی خوف شدید ....» ؛ « حضرت قائم علیه السلام قیام نمی کند مگر در دورانی پر از بیم و هراس .» و نیز فرمود : « مهدی علیه السلام هنگامی قیام می کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد . »

 

2- حرام خوری و آلودگی های اقتصادی

در آخرالزّمان بحران اقتصادی حرام به حدّ اعلای خود می رسد، خانواده ها تقوای اقتصادی را از دست داده و در منجلاب آلودگی های اقتصادی همچون ربا، کم فروشی، رشوه خواری و گران فروشی غوطه ور می گردند: "هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است و می بینی که زندگی مردم از کم فروشی و تقلّب تأمین می شود. در آن زمان ربا شایع می شود، کارها با رشوه انجام می یابد، مقام و ارزش دین تنزّل می نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می کند."


3- تهی شدن مساجد از هدایت

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره ی وضعیت مساجد در آخر الزمان می فرماید : « مساجدهم عامره و هی خراب من الهوی » ؛ « مسجدهای آن زمان  آباد و زیباست،  ولی از هدایت و ارشاد  در آن خبری نیست . »

 


 مردان و زنان در دوره ی آخرالزّمان، دچار نوعی قحطی غیرت می شوند

 

4- مانع تراشی در تربیت دینی فرزندان

از دیگر نشانه های آخرالزّمان، کم توجّهی والدین به تربیت دینی فرزندان و مانع تراشی برای علم آموزی دینی و گرایش های الهی آنان است: "وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان می کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند." (جامع الأخبار، ص 106، فصل 62) 

 

5- سردی عواطف انسانی

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید « فلا الکبیر یرحم الصغیر و لا القوی یرحم الضعیف ، و حینئذ یأذن الله له بالخروج »(5) ؛ « در آن روزگار ، بزرگترها به زیر دستان و کوچکترها ترحم نمی کنند و قوی بر ضعیف ترحم نمی نمایند. در آن هنگام خداوند به او [ مهدی علیه السلام ] اذن قیام و ظهور می دهد . »

 

6- آشناگریزی و همسایه آزاری

از دیگر نشانه های آخرالزّمان، قطع رحم، آشناگریزی و همسایه آزاری به شیوه های گوناگون است: "هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود و برای اطعام و مهمانی دادن بر یکدیگر منّت گذارند... همسایه به همسایه اش آزار و اذیّت می کند و کسی جلوگیری نمی کند.  و همسایه را می بینی که همسایه اش را از ترس زبانش اکرام و احترام می کند."

 

7- گسترش فساد اخلاقی

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند : « قیامت بر پا نمی شود تا آن که زنی را در روز روشن و به طور آشکار گرفته ، در وسط راه به او تعدی می کنند و هیچ کس این کار را نکوهش نمی کند ».


محمد بن مسلم می گوید : به امام باقر علیه السلام عرض کردم : ای فرزند رسول خدا ! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد ؟ امام فرمود : « إذا تشبه الرجال بالنساء، و النساء بالرجال، و اکتفی الرجال و بالرجال ، و النساء بالنساء » ؛ « هنگامی که مردها خود را شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان کنند . آن گاه که مردان به مردان اکتفا کرده و زنان به زنان اکتفا کنند .»

 

8- زن پرستی

یکی ناهنجاری های دوره آخرالزّمان، زن سالاری تا سر حدّ زن پرستی و قبله قرار دادن زنان است: "(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبله اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود. مرد از همسرش اطاعت می کند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند. در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می کند، آنچه را که او نمی خواهد، انجام می دهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج می کند.

 

9- بی غیرتی خانوادگی

مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی "قحط غیرت" می شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده های خود دچار نوعی بی حسّی و بی میلی می گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می دهند و حتّی به بی عفّتی ها و خودفروشی ایشان رضایت می دهند: "مرد از همسرش انحرافات جنسی را می بیند و اعتراضی نمی کند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست می آورد، می گیرد و می خورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فراگیرد، اعتراض نمی کند، به آنچه انجام می شود و در حقّش گفته می شود، گوش نمی دهد. پس چنین فردی دیّوث است(که بیگانگان را بر همسر خود وارد می کند). ( إلزام الناصب، ص195.)

 


پیش از ظهور امام زمان علیه السلام کشتارهای پیایی و بی وقفه رخ خواهد داد

  

10- آرزوی کمی فرزند

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود : « رستاخیز بر پا نمی شود تا آن که کسی پنج فرزند دارد آرزوی چهار فرزند کند . و آن که چهار فرزند دارد می گوید : کاش سه فرزند داشتم ، و صاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد . و آن که دو فرزند دارد ، آرزوی یک فرزند بنماید . وکسی که یکی فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت » . (فردوس الاخبار ،ج 5،ص227)

 

11- شهوت گرایی و لذّت جویی

عفّت و نجابت زنان و مردان آخرالزّمانی در تاخت و تاز اسب وحشی شهوت تاراج می گردد و روح ایشان به لجن زاری بدبو از بی عفّتی و هواپرستی تبدیل می گردد: "همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می شود، دیگر اهمیّت نمی دهند که آنچه می خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟! (اصول کافی، ج8، ص42)


زنان در آن زمان، بی حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد. آنان در فتنه ها داخل، به شهوت ها علاقه مند و با سرعت به سوی لذّت ها روی می آورند. خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می کنند. درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می گردد. آنان حرام های الهی را حلال می شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می گردند.


12 - مرگ های ناگهانی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : « قیامت برپا نمی گردد ، تا این که مرگ سفید ظاهر شود . گفتند : ای رسول خدا ! مرگ سفید چیست ؟ فرمود : مرگ ناگهانی ». (الفائق ، جلد 1 ،ص141)


13 - جنگ و کشتار

امام رضا علیه السلام فرمود : « پیش از ظهور امام زمان علیه السلام کشتارهای پیایی و بی وقفه رخ خواهد داد » .(الغیبه نعمانی ص271 )

  • محمد علی
۱۵
دی

قال رسول الله(صلی الله علی و آله):

طلب العلم فریضه علی کل مسلم

یادگیری علم و دانش بر هر مسلمانی واجب است.

(کنز الفوائد،ج۲،ص:١۰٨)

  • محمد علی
۱۵
دی

إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

خدایا گرفتارى بزرگ شد، و پوشیده بر ملا گشت، و پرده کنار رفت، و امید بریده گشت، و زمین تنگ‏ شد، و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویى، و شکایت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى که اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به این سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشى زود و نزدیک‏ همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا کفایت کنید، که تنها شما کفایت‏کنندگان منید، و یاریام دهید که تنها شما یاریکنندگان منید، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فریادرس، فریادرس، فریادرس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربان‏ترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاک او.

  • محمد علی